به نام خاک حریمت که قبله جان است
دلم به شوق شما زایر خراسان است
میان فصل کم آبی که رودمان خشک است
فقط برای تو اشکم چنین فراوان است
ببار ابر کرامت وگرنه می خشکم
بدون لطف تو دریای دل بیابان است
چه فرق می کند آقا کسیکه زایر توست
مسیحی است یهودیست یا مسلمان است
دلم ترانه نقاره خانه می خواهد
کنار پنجره فولاد اگر غزل خوان است
حسین جعفری