زینبت جون میده وقتی که سرِ تو دعوا باشه
وای اگر به خیمهی ما پای دشمنها واشه
نباشی خیمه، میره به غارت
نباشی زینب، میره اسارت
دور از چای، تو و اباالفضل
به دخترات هم، میشه جسارت
منم زینب ناموسِ مرتضی
ندیدن سایهم رو هیچ کجا
الهی اینجا بین دشمنا
نمونم من
آه ای جونم، آه و حسرت
داغِ غربت، میشینه روی قلبم
تو بگو که، من چه جوری
سر کنم با این ماتم
میشه ناموسِ تو داداش
همسفر با نامحرم
از کوفه تا شام، نگاه اغیار
سیلی و دشنام، کوچه و بازار
سه ساله داره، قافلهی ما
نداره انقدر، طاقت آزار
.