تباه بودن‌اونجا‌سٺ‌ڪه‌هروقت ڪارمون‌گیر‌افتاد... نشستیم‌سرِ سجاده.. گفتیم‌الهی‌العفو‌ . . ! بعدشم‌زدیم‌زیرش‌یادمون‌رفٺ!