من خارم و ، به سایة گل ، جا گرفته ام
این رنگ و بو ، ز صحبت گلها گرفته ام
پروانه ام که سوخته ام در طواف شمع
شمعم ،که زه اشک دیده خود پا گرفته ام
آن ذره ام ،که راه به خورشید ، برده ام
من کجا خیمه ابی عبداله کجا
عزاداری و ناله برای سید الشهدا کجا
آن ذره ام ،که راه به خورشید ، برده ام
آن قطره ام ، که جای ،به دریا گرفته ام
یک عمر در عزای عزیزان ،گداختم
این درس را ، ز لاله ی صحرا ،گرفته ام
جز آستان عشق ، دگر نیست درگهی
من هر چه را که دارم ، از این جا گرفته ام
منت پذیر لطف حسینم که سالهاست
دامان او به دست تمنا گرفته ام
دیدم که مادر از همه کس مهربان تر است
افکنده دست و دامن زهرا گرفته ام
از خرمن محبت محبوبه ی خدا
یک چند خوشه توشة دنیا گرفته ام
یابن الحسن یابن الحسن