دیر وقت بود
تبسی نگرفت
کنار خیابون منتظر ماشین ایستادم به امید تاکسی
سواری با سرعت، مستقیم امد سمتم
اگر یک ثانیه دیرتر خودمو کشیده بودم تو پیاده رو زده بود بهم
دید نتونست زیرم بگیره
ایستاد
صفتهای خودشو جار زد و رفت
بدون اینکه بشناسدم!
زن، زندگی، آزادی ای که میگن اینه؟!
🖋️ م.طالبی.دارستانی
#رصد_اتاق_توییت
eitaa.com/joinchat/2110390303C6b7cf0de99