پی به راز سفرم بُرد و چنان ابر گریست دید باز آمدنی در پیِ این رفتن نیست همه گفتند "مرو" دیدم و نشنیدم‌شان مثل این بود به یک رود بگویند: بایست! مفتضح بودن ازین بیش که در اول قهر فکر برگشتنم و واسطه‌ای نیست که نیست در جهانِ تهی از عشق نمی‌مانم چون در جهانِ تهی از عشق نمی‌باید زیست دهخدا تجربه عشق ندارد ورنه معنی "مرگ" و "جدایی" به یقین هردو یکیست ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy