یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده. . .
به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. . .
جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم
گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام. . .
گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی . . . !
قبول کرد؛نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد...:))
#شهید_محسن_حججی