. علیه السلام در مسجد کوفه پریشانم کجا هستی ای جان من آمد به لب جانم کجا هستی فزت و رب الکعبه می‌خوانم کجا هستی ای دین و ایمانم . ای فاطمه جانم ######## ای مانده بین کوچه ها با من چها کردند در مسجد کوفه مرا حاجت روا کردند آخر سرم را از سر زانو جدا کردند ای دین و ایمانم . ای فاطمه جانم ######## من که ز داغ لاله ام چون لاله پژمردم از بعد سیلی خوردنش من بارها مردم مانند زهرای جوان با سر زمین خوردم ای دین و ایمانم . ای فاطمه جانم ######## در پیش چشمم یار من را بی عدد کشتند یار جوانم را میان کوچه بد کشتند زهرای سیلی خورده ام را با لگد کشتند ای دین و ایمانم . ای فاطمه جانم ######## حاج ✍ .👇