#روضه_در_و_دیوار
#فاطمیه
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بودو آتش
بجای تسلیت با دسته گل
هجوم قوم هیزم بودو آتش
مگو در شعله ور بود
مگو خون بر جگر بود
بگو از آن زمانی
که زهرا پشت در بود
خدایا جان زهرا در خطر بود
گل یاس و هجوم لشکر خار
ویا انسیة الحوراو اشرار
نبودی پشت در تا که بدانی
چه با پهلو نموده درب و دیوار
بخون دریا نشسته
گل از ساقه شکسته
علی را می برند از
کنارش دست بسته
به دنبالش روان بانوی خسته
مدینه عرصه نامردمان بود
رسن بر گردن یک پهلوان بود
پریشان پدر گریان مادر
نگاه بیگناه کودکان بود
بلا بود و غم و درد
یهودی گریه می کرد
علی با یار خود گفت
بیا و خانه برگرد