3. مناجات.mp3
7.84M
تو باز مرا خوانده‌ای امّا نگرانم از فیض مناجات سحر باز بمانم من چند صباحیست که در غفلت محضم بیدار کن‌ ای‌ دوست ‌ از این‌ خواب‌ گِرانم شعبان و رجب را به بطالت گذارندم با دست تُهی راهی شَهرُ الرَّمَضانم این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم دَردی‌ست‌ که‌ مِثلِ‌خُوره ‌ اُفتاده ‌به‌ جانم توفیق بده تا که در این ماه مبارک جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم سوگند به قاری سر نیزه ؛ الهی سی وعده سر سفره‌ی قرآن بنشانم بگذار که با یاد لب تشنه‌ی آن شاه در بین مناجات کمی روضه بخوانم با یاد تن بی‌رمقش موقع مغرب خوب است که از کف برود تاب و توانم بَرداً وَ سَلام است به من آتش دوزخ چون سوخته‌دل از غم آن سوخته‌جانم من آرزویم کرببلا در شب قدر است بگذار خودم را به ضریحش برسانم « ای حسینم، ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم » راس تو میرود بالای نیزه‌ها من زار میزنم در پای نیزه‌ها آه ای ستاره ی دنباله‌دار من زخمی‌ترین سرِ نیزه سوار من با گریه آمدم، اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم برگرد خیمه‌گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه‌ها سرت ...