از آسمان آمدم من از سمت عرش يگانه از آن طرف ها كه بامش هرگز ندارد كرانه اوّل بنا بود چندين و چند روزي بمانم در گوشه اي از مدينه در برهه اي از زمانه نزديك هجده نفس بود عمرم در اين خاك خاكي يك عمر هجده بهاره يك عمر پيغمبرانه مي خواستم پر بگيرم برگردم آنجا كه بودم بالم شكست و نشستم دو ماه در كنج لانه كردند كاري كه هر شب پيش نگاه مدينه سر مي زدم كوچه كوچه، در مي زدم خانه خانه هم دستم از شانه افتاد هم شانه از دستم افتاد تا كه پريشان بماند اين گيسوي دخترانه بالم اگر پر بگيرد پـرواز از سر بگيـرد ديگر نمي ماند از من حتي نشانِ نشانه من مال اينجا نبودم تـا كه در اينجا بمانم از آسمان آمدم من پس مي روم سمت خانه "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam