محضر او نباید از دردِ دوری و درد هجر صحبت کرد
مثل پروانه ای که سوخت ولی ادب عشق را رعایت کرد
به زلیخایی من و عشقم چقدر روزگار تهمت زد
من از این روزگار دلگیرم روزگاری که بد قضاوت کرد
درد محبوب درد نیست عزیز زخم معشوق زخم نیست عزیز
درد نه زخم نه زلیخا را حرف مردم فقط اذیّت کرد
آه کنعانیان یوسف خواه کاروان را به راه بیندازید
وصل در این دیار ممکن نیست باید از این دیار هجرت کرد
هر کسی پند می دهد ما را یا که طفل است یا که بی عقل است
وقت خود را فقط هدر داده ست هر که دیوانه را نصیحت کرد
کیست دنبال یار آن کس که کیست شب زنده دار آن کس که
در سحر هر چه را به دست آورد بین اهل قبور قسمت کرد
از مقام عدم گذشت و سپس در مقام وجود پای گذاشت
هرکه در بارگاه آل علی با تمام وجود خدمت کرد
دیگران هرچه هم شدند ولی من هنوزم سگ نجف هستم
نه به اصحاب کهف بلکه خدا به سگ کهف هم عنایت کرد
نیمه شب گریه ای اگر داری قیمتش را ز اهل گریه بپرس
حیف و میلش نکن پی حاجت با همان می شود شفاعت کرد
گریه کن های سیّدالشهدا همه از زمره ی شهیدانند
هیچ محتاج غسل میّت نیست آنکه با خون دل طهارت کرد
"علی اکبر لطیفیان"
#شعر
#مناجات
@Arshiv_Gholam