arteshezohur کانال رسمی ارتش ظهور
🔻 بخش اول تجربه نزدیک به مرگ مدیر کانال: شروع نشانه ها ▪️ مدتی قبل حسی یا صدایی از درون به من می‌گف
🔻 بخش دوم تجربه مرگ موقت مدیر کانال: وقوع مرگ! ▪️ پس از این که آن صدا یا حس درونی این بار از مرگ خودم خبر داد چند روزی گذشت، یک شب در حالی که قلبم تیر می‌کشید و بدون توجه به آن خوابیدم و فردا صبحش با ادامه تیر کشیدن قلبم بیدار شدم. کمی بعد تیر کشیدن قلبم این درد متوقف شد و همه چیز عادی بود، در خانه بودم و درحالی که روی زمین نشسته بودم ناگهان تاریکی اطرافم را گرفت، اما هنوز در جسمم بودم و شروع کردم اشهدم را گفتم، و سریعا به اطرافیانم اطلاع دادم که احتمالا تا لحظاتی دیگر قبض روح خواهم شد. و پس از گفتن ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» نوری سفید دیدم که همه جا را فرا گرفته بود. حسی که آن نور داشت را با هیچ عبارتی نمیتوانم بیان کنم! 🔹 من دیگر در جسمم نبودم! چیزهایی را دیدم، و بعد از آن دوباره نور سفید را دیدم و به بدنم بازگردانده شدم! همان لحظه بازگشت به جسم فهمیدم (مامور یا مامورانی) بخشی از حافظه ام که مربوط به لحظات مرگ موقتم بود را هم پاک کردند (با این که حافظه ام را پاک کردند اما بخوبی لحظه پاک کردنش را به یاد دارم. شبیه این است که ماموری پشت دستگاهی نشسته و با زدن یک دکمه جسم را خاموش یا روشن میکند یا تغییرات مورد نظرش را اعمال میکند! نزدیکترین مثالی که بتوانم برایش بزنم این است که این نوع کنترل چیزی شبیه به فیلم های ماتریکس بود) ، وقتی به جسمم برگشتم اطرافیانم گفتند که حدود ۲ دقیقه مرده بودم، جسمم سرد شده بود و میگفتند ایست قلبی کردم! 🔸 هرطوری که بود مرا به بیمارستان رساندند و پزشک چیز خاصی تشخیص نداد و علت احتمالی را اسپاسم و گرفتگی عصبی عروق قلبی معرفی کردند! 🔹 این پایان ماجرا نبود، در واقع اصل قضیه از اینجا شروع شد... 🔸 آن صدای درونی این بار به من از مرگ فرد دیگری از نزدیکانم خبر داد... 🔻 ادامه در مطالب بعدی... @ArtesheZohur