آنگاه شب سرنوشت فرا رسید ، شب آزمون مردان تاریخ ، شب عاشورا؛
و امام ﷺ با عطوفت و بزرگواری بی نظیری همراهان کم تعداد خود را آزاد گذاشت که اگر می خواهند او را ترک کرده و به هر کجا مایل اند بروند ؛
اما آن حق پرستان هر یک به گونه یی رسوخ ایمان و ثبات قدم خود را ابراز و نهایت ایثار و فداکاری را به نمایش گذاشتند ، و از میان یاران « مسلم بن عوسجه » برخاست
و به امام عرض کرد :
« ای فرزند پیامبر خدا ، آیا از تو دست بکشیم ؟ اگر چنین کنیم در پیشگاه خدا در مورد رعایت حق تو چه عذری بیاوریم ؟ نه به خدا سوگند هرگز از تو جدا نمی شوم تا نیزه ام را در سینه دشمنانت فرو برم و تا قبضه شمشیر در دست من است بر پیکر آنان فرود می آورم ، و اگر سلاح جنگ نداشته باشم با سنگ با ایشان می جنگم ؛ به خدا سوگند دست از یاری تو بر نمی دارم تا خداوند ببیند ما در مورد تو حرمت پیامبر را رعایت کردیم ، به خدا سوگند در یاری تو چنانم که اگر بدانم کشته می شوم و آنگاه مرا زنده می سازند و باز میکشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و هفتاد بار با من چنین کنند هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در رکاب تو مرگ را دیدار کنم ، اینک چگونه چنین نکنم با آنکه یک بار مرگ و شهادت بیش نیست و پس از آن کرامت جاوید و سعادت ابدی است »
#آشنایی_با_کربلایی_ها #مسلمبنعوسجه۱
#محرم #امام_حسین #امام_زمان
_عروهالوثقی