-عروةُالوثقی!
-عروةُالوثقی!
امشب تو این بارونُ سرمای بالاخره زمستونیِ قم و اوضاعِ سرماخوردگیِ من ، مجبورم کردن پیاده باهاشون راه
هی گفتم بیا بستنی بخرییم قبوللل نکرد🥲!