یکی از اهالی اصفهان نقل می‌کند که روزی به منزل آقا سید صمصام رفته بودم. دیدم ایشان مشغول شکستن مقداری بادام است. حین صحبت، شکستن بادام‌ها تمام شد و او هر بادام را برمی‌داشت، نوکش را می‌کند و به دهان می‌گذاشت و مابقی را درون کیسه‌ای می‌ریخت. کنجکاو شدم که دلیل این کار چیست؟ گفت این بادام‌ها قرار است به تعدادی بچه‌ی صغیر برسد. با خودم گفتم در زمان بی‌کاری، آن‌ها را مغز کنم. بعد فکر کردم نکند یکی از این بادام‌ها تلخ باشد و کام بچه یتیمی را تلخ کند. این است که آن‌ها را می‌چشم تا مبادا تلخ باشند. پ.ن : سمت راست سیدِ معمم آقا سید محمد صمصام می‌باشد و از سمت چپ سومین نفر حاج رحیم آقایِ ارباب می‌باشد. خداوند به درجاتشان بیافزاید 👈 کمی تا بهجت🌷