با امام زمان (عج) در روز عرفه -------- عرفه آمد و من اشک بصر آوردم از پی معرفة الله ثمر آوردم چشم هایم همه خشکیده شدند از هجران عرفه آمد و من دیده ی تر آوردم باید اینجا برسد یوسف زهرا ، اکنون من هم از آمدن یار خبر آوردم باید امروز وصال رخ جانان بینی که به هجران شب تار سحر آوردم گوهر اشک چکد از صدف چشمانم یعنی از بهر وصال تو گهر آوردم آمدم با سبدی از رطب بازارش من ز نخل رخ آن یار اثر آوردم گذر از جاده ی شب کرده ام و می بینی پیش خورشید رخ یار قمر آوردم نی فقط از غم هجران ، که برای عاشق از غم کرب و بلا نیز شرر آوردم می رود کوفه که گرید به عزای مسلم سخن از غربت آئینه اگر آوردم داغ مسلم شکند غربت عاشورا را من بر این غربت و غم خون جگر آوردم معرفت داشت گلی گوشه ی ویران می گفت کنج ویرانه ببین رأس پدر آوردم "یاسر" از هجر سخن گفت ولی من امروز از پی تلخی این هجر شکر آوردم محمود تاری «یاسر» 🌿 ❥‌"✿°↷ ♡{ @yamahdii_fatemeh }♡