اسم شما که میاد یاد نماز جماعت های حرم میفتم یاد بازی کردن هام توی بچگی نقاره خونه حتی بازار رضا که بابام منو می‌برد و اونجا به محبت شما برام خرید میکرد منو میشناسی آقا؟! من همونی ام که مادرم دست منو حرمتون رها کرد گفت برو اینجا امن ترین جا هست برو بازی کن من همونی ام که تو خونه شما خونه زندگیم رو ساختم اره من همونی ام که مادرم‌منو نذر شما کرده مهربونم امامِ من والد شفیقِ من بابا رضا جانم دوست دارم🥰