زمان دروقت خودهرگز ندارد از تو عالی‌تر نباشد در زمین هرگز از این عالی تعالی‌تر به خلق وخو وهم سیرت شبیه خاتم مرسل به حمدِالله وَالمِنَّه رسیده ماه عالی تر نبی صورت علی سیرت حسن تمثال باشد او نبوده در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش درت گردم به عالم محترم گردم شداز قالیچه‌ی کرمان و کاشان سینه قالی‌تر علی باید ؛ شود ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین حیدر علی ه دیگری آمد که باشداو علی اکبر اگر زلفش شبی افتد به دست این دلِ شیدا "به عطرو بوی او بخشم سمرقند و بخارا را" علی اکبر در آغوشِ حسین است و به لب خنده ببین ارباب ما ‌بخشد به یومنش ملک این دنیا اگر پروانه ای دیدی لب گهواره اکبر بدان جبریل آورده است مبارک بادِ حیدر را بیا بابابزرگ بین برای این نوه غوغاست اذانش را علی سر داده و داذه به دستش اکبرلیلا علی سرور علی دلبر علی آن شبه پیغمبر علی ه دیگری آمد که باشداوعلی اکبر علی اکبری آمد که شاهِ شهریاران بود علی اکبری آمد که ماهِ ماه شعبان بود چو زهرا خنده ای میزد خدا این نکته میفرمود برای هرملک طفلی چو اکبر پاره ی جان بود که زهرا طورِ دیگربا عروسش ام لیلا بود میانِ این عروسانش عزیز قلب جانان بود تبسمهای زیبایش ببین که میبرد امشب دلِ مادربزرگش را  کناره اوپدر جان بود رسیده دلبرلیلا رسیده جلوه ی داور علی ه دیگری آمد که باشداوعلی اکبر یل گردان عاشورا یی وتو میرِ میدانی علی ه اکبر لیلا امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از خیمه چو سربند علی راتو ببندی رویِ پیشانی حسین، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خواند که با شمشیر می‌گردی علیِ حیدرِ ثانی علیِ اکبرِ اینجا نه تو بالاتر از آنی یل گردان عاشورا ، تو طوفان‌تر زِ طوفانی علی آن چارده تصویر علی آن جلوه ی داور علی ه دیگری آمد که باشد او‌علی اکبر حسین گریان جسمت تو زِ سوزِ استخوانت بود که زخمِ کهنه‌ی لشگربه زخمِ بی زبانت بود زِ چشمان تو پرسیده کنار نعش بی جانت به شام وکوفه لبهایت به روی خیزرانت بود قنوتت را که می‌دیده نگاه خواهرت می‌گفت امان از دزدِ انگشتر امان از ساربات بود خدایاچون حسین یکجاهمه پیراهنش بردند؟ دلت آزرده تر آقا زِ لبخندِ سنانت بود علی آمد که عاشورا شودچون صحنه ی محشر علی ه دیگری آمد که باشد او علی اکبر