✨ ماه بندگی یادِ یارانِ سفر کرده ، بخیر ...آن رفیقانِ نظر کرده ، بخیر از جهانِ ما گذر کرده ، بخیر رو به خورشید و قمر کرده ، بخیر جایشان خالیست این سال جدید گوش کن! اوصاف اَمجَد را شنو وصف ماهِ حیّ سرمد را شنو " أَيُّهَا النَّاس! إِنَّهُ قَدْ ... " را شنو خطبه‌خوانیّ محمّد(ص) را شنو ای دل از غم شو رها ؛ آمد اُمید نفحه‌‌‌ای از غیب ، از ره آمده موسم شَهرُ الضّیافَه آمده " ...نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَه... " آمده بندگان را حِصن و خرگَه آمده باز " إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنی... " رسید آمده از راه با امرِ غَفور افضلِ ایّام و ساعات و شُهور می‌رسد ارواح را نور و سُرور با دم‌‌ ِ " ...اَدْخِلْ عَلىٰ اَهْلِ الْقُبُور... " باز ، نجوای " ...لَکَ صُمنا... " دمید ماه قرآن ، ماهِ قرآن‌آفرین پَهن گشته با دم روحُ الاَمین سفره‌ی عَفوِ الهی بر زمین حق به نام و یاد اُمّ‌ُ المؤمنین عبدِ بد با خوب را دَر هم خرید آمده از عرش تا فرش ، این نسیم بر سرِ خوان خداوند کریم با سِلاحِ " یا عَلِىُّ یا عَظیم... " بسته شد دستان شیطان رجیم نفحه‌ی سوگندِ " بِالْحُجَّه... " وَزید با نوای " ...یا سَمیعُ مِدحَتی... " می‌شود شد بنده‌ی با قیمتی با طنینِ " ...یا رَحیمُ دَعوَتی... " با خدا انسان نماید خلوتی یا مُبینُ یا مُنیرُ یا مُعید! خوف دارد دل ز فرجام گناه در قیامت ، پای میز دادگاه... " ...يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيبا " ؛ آه ... آه ... ماه مهمانی رسید ؛ آمد پناه گفته می‌بخشد خدا تا قبلِ عید از کریمِ بنِ کریم آید سخن با شمیم نابِ یاس و یاسمن می‌دمد روح کَرَم در یک بدن نیمه‌ی ماهِ خدا آید حسن آنکه خورشید از گِلش آمد پدید فتح مکّه می‌رسد این مَه ، ز رَه کعبه را ، حیدر ، که بودش زادگَه پاک گردانده ز بُت‌های گُنَه با دم ِ " أَلْیوْم ، یَوْمُ الْمَرْحَمَه " خواب ، از چشم ابوسُفیان پَرید آیه‌ای دارد ثواب آیه‌ها یک فریضه می‌شود هفتاد تا همچنان می‌گفت وصفِ ماه را... ...خاتم پیغمبران ، "...ثُمَّ بَکىٰ... " " یا علی! اشکم برای تو چکید " سائلِ شبگیر می‌گوید: علی... کاسه‌های شیر می‌گوید: علی... هم جوان ، هم پیر می‌گوید: علی... روی لب ، تکبیر می‌گوید: علی... پُشت اَرکانُ الهُدىٰ از غم ، خَمید لَیلَةُ القَدر است معراج دعا می‌زند خلقی خدایش را صدا سر به روی مُهر ، گوید مرتضىٰ نغمه‌‌ی " فُزْتُ و ربِّ الكَعبه " را می‌شود در ماهِ مهمانی شهید غم مخور ، ای دل ، بهاران می‌رسد انتقام شهریاران می‌رسد مُنجیِ چشم‌انتظاران می‌رسد بر سرِ شب‌زنده‌داران می‌رسد... جِلد ، نه ، بَل ، روح قرآن مجید پیشِ روی میهمانان خدا باز گردیدَه است ابواب سما یادِ جوع و تشنگیّ کربلا روزه‌ها را کرده متنِ روضه‌ها مرغ دل تا قتلگاهی پَرکشید می‌شود هر روزه‌داری ، خود ، خطیب مستمع‌هایش عَتیدند و رَقیب یادش آید جمله‌ی " يَا ابْنَ شَبيب... " در دلِ گودال ، لب‌تشنه ، غریب چند ضربه ، رَأس را از تن ، بُرید حور ، اندازد به روی خویش ، خَش کُشته شد ارباب ، با حالِ عَطَش در شب جمعه ، بدون غلّ و غَش عاشقی می‌گفت زیر قبّه‌اش ناله‌ی زهرا - " بُنَیَّ ... " - را شنید سیّدی! اِغفِر ذُنوبی بِالحُسَین خالقی! اُستُر عُیوبی بِالحُسَین مُنعِمی! اِکشِف کُروبی بِالحُسَین بَه ، چه ذکرِ ناب و خوبی: " بِالحُسَین... " " بِالحُسَین... " آمد به لب ، دل ، آرمید ماه مهمانی که تا آخر رسد... رحم ایزد تا به چشمِ تر رسد... صبحِ " ...اَهْلَ الْکِبْرِیا... " تا سر رسد... کاش مهدی(عج) ، زودتر از در رسد عُمر ، طِی شد ، دیده ، مولا را ندید عاشقانِ یار گویند: " اَلعَجَل " سالم و بیمار گویند: " اَلعَجَل " روز و شب ، بسیار گویند: " اَلعَجَل " خسته از تکرار گویند: " اَلعَجَل " خوش‌به‌حالِ هر که وصلش را چشید .