. 《سید رضا نریمانی》 داره میرسه به‌گوش ، صدای یه قافله کاروان حضرت اربابه پابه‌پای قافله ، این دل زار منم مثِ قلب زینبت بی‌تابه   یکی دو ماهه مونده و ، دارم الان میگم حسین با کاروانتون منم ، برسونم حرم حسین   اربابم، شبای جمعه دل حرمه  اربابم، فدایی سرت سرمه   "حسین وای ، حسین وای"   تا محرم برسه ، کاری کن با دل من که براتون جون بدم تو روضه یا بمیرم از غمت ، یا برای اربعین بگیرم اذن حرم تو روضه   میدونی حاجت منو ، ولی بذار بازم بگم  سه کلمه‌ست فقط آقا : پیاده اربعین حرم   اربابم، شبای جمعه دل حرمه  اربابم، فدایی سرت سرمه   "حسین وای ، حسین وای"   تا که بعد هیأتت ، چای روضه نوشیدم یاد چای کربلا افتادم خاطرات اربعین ، طعم چای موکبا  مگه میشه که بره از یادم   چایی روضه رو همون مادری که به ما میده برات اربعین روهم ، به من روسیاه میده   اربابم، شبای جمعه دل حرمه  اربابم، فدایی سرت سرمه   "حسین وای ، حسین وای"   پیاده پر میکشم ، زیر پرچم میدوم  مگه میشه خسته شن این پاهام اون بهشتی که میگن ، اون شراب و عسلو توی هر موکب میبینن چشمام   یه ساله مونده این دلِ بیچاره توی موکبا زیر زبونمه هنوز ، مزه‌ی چای کربلا   اربابم، شبای جمعه دل حرمه  اربابم، فدایی سرت سرمه   "حسین وای ، حسین وای"