🍃گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب مهدیه
.
محمد علی مجاهدی
.
.
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد خدا را دریاب
.
اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
.
به امیدی به سر کوی تو روی آوردیم
شهریارا به در خویش گدا را دریاب
.
دل ما را به شب هجر فروغی بفرست
شبرو وادی اندوه و بلا را دریاب
.
سنگها می خورم از دست جنون دل خویش
من دیوانه انگشت نما را دریاب
.
به وفاداری تو شهره شهرم ای دوست
ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب
.
سالها رفت و من از جام محبّت مستم
من دُردی کش صهبای ولا را دریاب
.
کاروان رفت و من از همسفران دورم دور
مَنِ از قافله شوق جدا را دریاب
.
راه باریک و بسی پر خطر و تاریک است
سببی ساز در این مهلکه ما را دریاب
.
تا دلم بار غم عشق به منزل فکند
شهسوارا من افتاده ز پا را دریاب
.
تا فغان دل غمدیده ما را شنوی
نازنینا سحری باد صبا را دریاب
.
دردمند توأم و از تو دوا می طلبم
گو به بیمار غم خود که دوا را دریاب
.
دوش رؤیای لب نوش تو با دل می گفت
کای شهید غم من آب بقا را دریاب
.
سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد
گنه آلوده خود را به مدارا دریاب
.🌾🥀🌾🥀🌾🥀🌾🥀