من آن شاخه گل افسرده بودم که در نشکفتگی پژمرده بودم نمودم روی خود پنهان ز طفلان برای آنکه که سیلی خورده بودم تو را بی یار میبینم علی جان تو را غمبار میبینم علی جان علی جان چند روزی است دیگر رخت را تار میبینم علی جان قمر از ابر و غم باشد سیه پوش چراغم کرد سوسو گشت خاموش زمین از این بدن چیزی نمانده بگیر ای قبر جان من در آغوش خدا داند دلم چون گریه می‌کرد به حالم دشت و هامون گریه می‌کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می‌کرد @Asheghane_hazrat_zeynab