زمزمه مصیبت در و دیوار و وداع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ای خدایا سرِ حق خوردن حیدر شده بلوا وسط صخره ها گیر افتاده دریا آتیش افتاده به جون بیت مولا ای خدایا داد بیداد فاطمه مثل سپر پشت در ایستاد غنچه ش افتاده ولی تو معرض باد یه دفعه لگد زدن در به روش افتاد داد بیداد نمرودای تو مدینه رسیدن خونه رو بد جوری آتیش کشیدن در رو یاس افتاده بود چهل نفر رفت و برگشت از روی در دویدن بذر نفاقُ اونی کاشت که پا به روی یاس گذاشت ای کاش در این باغبون خسته میخ نداشت ........... کودتا شد زهرا دست رو زانوهاش گذاشت و پا شد مانع از کشیدن شیر خدا شد دستش از شال علی بدجور رها شد کودتا شد چه هجومی کوچه پر شد یه هوئی پر از حرومی چی بگم چی بگم از کار کدومی یه غلاف به دست ، گذاشت سنگ تمومی چه هجومی میون اون همه داد و همهمه هرچی از نامردی ها بگم کمه صدای شکستن اومد تو کوچه شد دوتا آرنج دست فاطمه اهل مدینه بد شدن پیش ولایت سد شدن زهرا با سر رو خاکا بود که از رو زهرا رد شدن ............... یاس پرپر سایه تُ کم نکن از رو سر حیدر جون من دوباره پاشو از تو بستر علی این جدائیُ نداره باور یاس پر پر مهربونم بی خبر چرا میری از توی خونه م میری آتیش میزنی به آشیونم همه غمها رو میزاری روی شونه م مهربونم نرو روزگار من سیاه میشه علی بی تو تنها بی سپاه میشه هیچکی به درد دلام گوش نمیده بی تو حیدر دیگه سر به چاه میشه نفس نفس نزن نرو یا لااقل بی من نرو خودت بگو چیکار کنم باهق هق حسن نرو ................ بهترین یار میشه بی تو آسمون رو سرم آوار کشته من رو این مصیبت شرربار مونده جای صورتت به روی دیوار بهترین یار نوبهارم اگه قول بدی نری باشی کنارم هر جوری شده برات طبیب میارم تو بری رفته به باد دارو ندارم نوبهارم داره دق میکنه از غصه حسن پلکاتُ دوباره باز به هم بزن من میخوام بچه هاتُ آروم کنم تو میدی به دست دخترت کفن؟ ای شمع رو به کاهشم ببین که غرق خواهشم غمت زمین زده منُ دیگه بعیده پا بشم ............. دل غمینه نفسام یه گوله آهِ آتشینه پاشو کار کردنتُ علی ببینه نگو این وداع ، وداعِ آخرینه دل غمینه جون مولا زندگیم بنده به مویی نرو زهرا خوب میشه تاول های تنت ایشالله افتاده علی به منّت کشی حالا جون مولا ضربهء در تن خسته تُ فشرد زخم رو بازو امون تو رو بُرد حق داری بری آخه بعد سه ماه دندهء شکستهء تو جوش نخورد تو کوچه تو گرد و غبار با ما زدن تو رو کنار آره تو حق داری بری خوب تا نکرد این روزگار التماس دعا مجتبی صمدی شهاب @Asheghane_hazrat_zeynab