واحد سنگین شهادت امام باقر
به نفس حاج حسین امید علی
گودال قتگاه و راس جدارو دیدم
بدنه غرق به خون شهدا رو دیدم
به زور نیزه زره را زتنش بیرون کرد
ته گودال بدنه خون خدارو دیدم
اقام اقام اقام
صدای استخون و صدای سم مرکب
گردو خاک و غبار روی هوارو دیدم
غارت خودو علم غارت پیراهن را
مشک پاره شده و دست جدارو دیدم
اقام اقام اقام
در لباس اسیری با دستای بسته من
دور عمه سنان بی سر پارو دیدم
یک نفر گفت کنیز و دلم و اتش زد
توی بازارای شام قحط حیارو دیدم
اقام اقام اقام
📝شعر_و_سبک_رضا_نصابی