#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_اول :
خدا به طالع تان
مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی
دست رد نخواهی زد
در آسمان سخاوت
یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را
سه بار بخشیدی
گدا ز كوی تو
هرگز نرفته ناراضی
عزیز فاطمه
ازبس كه دست و دل بازی
مدینه شاهد حرفم ؛
فقیرِ سرگشته
همیشه دست پر از
محضرِ تو برگشته
به لطف خنده تان
شام غم سحر گردد
نشد كه سائل تان
نا امید برگردد
خدا به شهدِ لبت
مزه ی رطب داده
كریمِ آل محمد
تو را لقب داده
تبسم نمكینت
چقدر شیرین است
دوای درد یتیم و
فقیر و مسكین است
#آقا_جان
خوشا به حال ِگدایی
كه چون شما دارد
در این حرم چقدر او
برو بیا دارد
گره گشایی ات از كار خَلق ،
ارث علی است
مقام اولی جود و بخششت
ازلی است
به حج خانه ی دلبر
چه ساده می رفتی
همه سواره ولی تو ،
پیاده می رفتی
شما ز بس كه كریم و
گره گشا بودی
دلِ كویر
به فكر پیاده ها بودی
امام رافتِ
دوران بی مرامی ها
نشسته ای سر یك سفره
با جذامی ها
خیال كن كه منم
یك جذامی ام آقا
نیازمند نگاه و
سلامی ام آقا
چقدر مثل علی
از زمانه رنجیدی
سلام داده ،
جواب سلام نشنیدی
امام برهه یِ
تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد،
زره به تن داری
كریم شهر مدینه
غریب افتادم
به جان مادرت آقا ،
برس به فریادم
به حق حُرمت این روضه ها
نگاهی كن
به دست خالی این مستحق
نگاهی كن
بگیر دست مرا ،
دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم ،
ورشكسته ام آقا