مرغ دل پر میزند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفت و گوی کربلا
اشک چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
کعبه و سعی صفا و مروی من کربلاست
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
در صف محشر که سر میاورم بیرون ز خاک
میکنم چشمم به هر سو جست و جوی کربلا
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
کربلا یا کربلا
بند دوم
کعبه اگر یک زمزم در همه عالم دارد
چشم عشاق تو نازم که دو زمزم دارد
هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست
هرکه را مینگرم شور محرم دارد
نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال
کعبه با یاد غمت جامه ی ماتم دارد
روضه خوان تو خدا گریه کن تو آدم
اشک ارثیست که زریه آدم دارد
نازم آن کشته که تا صبح قیامت زنده است
سلطنت همچون خدا در دل عالم دارد
اشک در ماتم تو عزیزست حسین
جای در چشم رسولان مکرم دارد
جگرم زخمی آن کشته که زخم بدنش
هر دم از زخم دگر دارو و مرهم دارد
روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت
هرکه یک میوه ز نخل تر میثم دارد