❤️‍ 💥 چرا آواره ی کوه و بیابانم نمیدانم چه میخواهد غم عشق تو از جانم نمیدانم ... یابن الحسن ... ۲ یابن الحسن ... ۲ آقا ... چرا آواره ی کوه و بیابانم نمیدانم من که آوارت نیستم ... من که کاری باهات ندارم ... خوش به حال اونایی که به تو فکر می کنن آقا ... خوش به حال اونایی که باهات آشتی کردن ... خوش به حال اونایی که زندگیشون بوی امام زمان میده ... خوش به حال اونایی که دلت رو خون نمیکنن ... آقا ...ایّام غم و محنت مادرت زهرای اطهره ... به خاطر مادرت یه نگاهی به ما بکن ... به سمتِ آسمان رو میکنم هرجمعه میپرسم کجایی ماه ِ پشت ِ ابر پنهانم نمی دانم یا ابن الزهرا ۳ آقا ... مولا ... تو که هر هفته امضا میکنی پرونده ما را ۲ نمی دانم چرا بر عهد و پیمانم .. نمی دانم دراین عصرِ غم و تردید آقا با ظهور تو ۲ به جا میماند آیا دین و ایمانم نمی دانم آقا منو از در خونت بیرون نکن ... یا صاحب الزمان فردا که صبح جمعه ست ... فردا که عاشقات صدات میزنن ... همون فردایی که ما همیشه صبح جمعه ها خواب بودیم ... اگه برا شیعیانت و عاشقات دعا کردی راه دوری نمی ره ... یه دعا هم برا بیچاره ها بکن ... منم به دعات نیاز دارم ... نمیدونم به دردت میخورم یا نه ... دونه دونه جوونا دارن میرن ... مدافعان حرم دارن میرن جونشون روفدا میکنن ... نمیدانم که هستم آن زمان پای رکاب تو چه هستم کافرم گبرم مسلمانم نمیدانم چه میشد اینکه مانندِشما خون گریه میکردم خدا می کرد چون زینب پریشانم ،نمی دانم آقا ... شبیه حر سرم زیرَست پشت خیمه ی ارباب نگاهش میکند امروز مهمانم ، نمی دانم شب جمعه است ... بیاد اون آقای مظلومی که اومد جلو امام حسین سرش رو پایین انداخت ... یه وقت آقا فرمود: اِرفع راسک یا شیخ شبهای جمعه، فاطمه بااضطراب وواهمه آید به دشت ِ کربلا آید به دشت ِ نینوا گوید حسین من چه شد نور ِ دو عین من چه شد جانم حسین ... جانم حسین ... جانم حسین ... جانم حسین ...