Shahadat_Emam_Kazem_Arzi_1401.mp3
9.25M
متن شعر روضه علیه السلام - من جدا از تو گرفتارم با تو خوبم حق بده سر به درخانه‌ی تو می‌کوبم مثل آهوی فراری به تو رو آوردم بغلم کن شود آرام دل آشوبم مثل چشم تو ضریحت چه به هم ریخت مرا جذبه‌ی دیدن تو کرده چنین مجذوبم رونمایت همه‌ی زندگیم را بدهم پرده‌ی محمل خود باز کن ای محبوبم گر بگویند که یک حاجت از این خانه بخواه طلب وصل تو را می‌کنم ای مطلوبم بار افتاده‌ی ما را برسان کربُ بلا زائر حضرت ارباب نما محسوبم مادرم با نمک روضه‌ی تو شیرم داد من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم خیزران گفتم و دیدم دهنم درد گرفت سالیانی‌ست عزادار لبی مضروبم لبه‌ی چوب کجا صورت محبوب کجا؟ مشت مانند رقیه به لبم می‌کوبم سجاده‌ها زجلوه‌ی روحانی تو اند زندانی خدا همه زندانی تو اند با دست‌های بسته مناجات دیدنی‌ست یک گوشه‌ای نشسته مناجات دیدنی‌ست در زیر تازیانه خدا را صدا بزن آه ای غریب قید ملاقات را بزن جایت کم است بال و پرت را تکان مده دیوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقت خمید، خمیده شدی تو هم زنجیر را کشید، کشیده شدی تو هم خورشیدی و به جانب گودال می‌روی ساقت تکان که می‌خورد از حال می‌روی بالت به میله‌های قفس گیر می‌کند با این گلوی بسته نفس گیر می‌کند این چارتا غلام غریبت کشیده‌اند انگار تخته‌ها به سلیبت کشیده‌اند یک گوشه دختران خودت را صدازدی با دست و پای بسته شده دست و پا زدی