السلام علیک ایها الامام الصادق،السلام علیک ایهاالامام الناطق،السلام علیک ایها الفائق الراتق، السلام علیک ایهاالسنان الاعظم
کوچه کوچه مدینه لبریز از
عطر و بوی محمّدی شده است)۲
به تن شهر باز گشته حیات
غرق در رفت و آمدی شده است
دم به دم با دم مسیحائیت
منتشر می کنی حقایق را
به دیار مدینه می بخشد
چشم های تو صبح صادق را
مثل جدّت مدینة العلمی
ششمین آفتاب اندیشه
با بیان پیمبرانهی تو
شد به پا انقلاب اندیشه
با شکوه تو تا هزاران سال
سرفراز است رایت شیعه
که به «قال الامام صادق» ها
زنده مانده هویّت شیعه
لحظه لحظه زُراره پرور بود
یابن طاها! نبوغ چشمانت
چه شاگردهایی تربیت کرده امام صادق؛خود حضرت فرمود: "لولا زراره لاندرس احادیث ابی" اگر زراره نبود احادیث پدرم امام باقر مندرس میشد.مدرسه ای راه انداخت،شاگردان بزرگ تربیت کرد؛اما اینقدر شاگرد داره بعضی از منابع نوشتند:تا دوازده هزار،بعضیا نوشتند تا چهار هزار.یه جمله ای رو مرحوم کلینی در کافی نقل کرده،آقا فرمود: " اشکوا الی الله وحدتی و تقلقلی بین اهل المدینه"من بین مردم مدینه غریبم...ای غریب مدینه...اصلا همه ائمه ما مدینه غریب بودند...مگه جدت امیرالمومنین در این مدینه غریب نبود؟! *
لحظه لحظه زُراره پرور بود
یابن طاها! نبوغ چشمانت
شده صدها مفضّل و جابر
ریزه خوار فروغ چشمانت
در عروج الهی ات هر دم
جان تو شوق بندگی دارد
نیمهی شب قنوت دستانت
درس عشق و پرندگی دارد
آن شبی که در آتش کینه
باغ یاس و شقایقت می سوخت
آتیش آوردند در خونه امام صادق... "فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِی اَلْبَابِ وَ اَلدِّهْلِیزِ"
والی مدینه آمد آتیش زد در خونه ی آقا رودر خونه آتیش گرفت،آستانه منزل آتیش گرفت...
والی مدینه آمد آتیش زد در خونه ی آقا رودر خونه آتیش گرفت،آستانه در آتیش گرفت...
*دلت کجا رفت؟! مثل مادرت که در خونشو آتیش زدند...اونجام در خونه رو سوزوندن ...منو ببخش آقا یا جعفربن محمد،یه سوال دارم: وقتی شما رو دست بسته بردند،وقتی در خونتونو آتیش زدن آیا جلو چشمت ناموستو زدند؟نه به خدا...آقاجونم آیا همسر باردار داشتی بیاد دم در؟! یا زهرا...دیگه چی؟!
آن شبی که در آتش کینه
باغ یاس و شقایقت می سوخت
هیزم و تازیانه آوردند
چقدر قلب عاشقت می سوخت
ای محاسن سپید آل الله!
دست بسته تو را کجا بردند
نذاشتند عمامه برداره،نذاشتند لباس به تن کنه،با لباس منزل،پای برهنه...من یه تصویر میکنم برای شما:اگر خدای ناکرده یکی از مراجع تقلید ما رو بیان این جوری ببرن ما جیگرمون خون میشه؛امام صادقه،پسر پیغمبره...راوی میگه وقتی از در منزل بیرون آمد روی آتش راه میرفت میگفت: "انا بن اعراق الثری،انابن ابراهیم خلیل الله"من پسر ابراهیمم...
ای محاسن سپید آل الله!
دست بسته تو را کجا بردند
تن تو در مدینه بود اما
دلتان را به کربلا بردند
اگه میخوای دلت جلا بگیره امام مهربان ما به ریان بن شبیب فرمود:"یابن شبیب ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین"اگه میخوای گریه کنی برا حسین گریه کن...هر چی که روضه میشنوی نوای حسین جان هم داشته باش...حسین حسین حسین...
تن تو در مدینه بود اما
دلتان را به کربلا بردند
قلب تو مثل این حسینیه ها
شب جمعه همیشه هیأت داشت
داغ هفتاد و دو گل پرپر
در نگاه ترت اقامت داشت
مجلست روضه خوان نمی خواهد
در حضورت اشاره ای کافی است
تا شود حجرهی تو کرب و بلا
گریهی شیرخواره ای کافی است
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی...
یه وقت مادر نگاه کرد بچه روی دست بابا پرپر میزنه...
از سویدای دل یا حسین..