آن قدَر زير نعل‌ها پا خورد مثل پيراهنش تنش "تا" خورد روزه‌اش را سنان شکست آخر نیزه‌ای را به جای خرما خورد تشنه بود آب خواست، اما شمر آب را پیش چشم آقا خورد یاد پهلوی مادرش افتاد پهلویش ضربه بی هوا تا خورد این صدای شکستن سینه‌ست زیر مرکب شد استخوان‌ها خُرد پشت و روی تنش یکی شده بود زینب از دیدن تنش جا خورد چقَدَر هتک حرمتش کردند غارت پیکرش بفرما خورد در نمی‌آمد از تنش، بسکه پنجه بر دستباف زهرا خورد پیش چشمان نیمه‌بازش آه چشم نامحرمی به زن‌ها خورد چشم‌های حسین درد گرفت تیر وقتی به چشم سقا خورد سروده گروه