تقدیم به لنگرِ آسمان و زمین
حضرتِ علی بنِ ابی طالب علیه السلام
ساقی بده پیالــه که مستم نگـار را
بـاده بنوش شاعرِ مضمون نــدار را
وقتـی قـرار نیسـت منِ بی قـرار را
باید به چشم سُرمه کنم این غبار را
خــاکِ مــزارِ والــیِ عـالـی تــبــار را
ای در عدالــت از همــه با اعتبـار تر
در جبــر نیست مثلِ تو با اختیار تر
دریا دلــی و چشـمِ تو دریا کنــار تر
ابــرویِ تو زِ تیـغِ دو دَم ذوالفقـار تر
داده خدا به دستِ خودش ذوالفقـار را
قنبـــر که شد غلامِ شما غم نداشته ست
چون ترسی از عذابِ جهــنّم نداشته ست
شاهی که در نداری خود کم نداشته ست
حتّی شنیده ام که سِپــر هم نداشته ست
بخشیـــده در نـــداری خود هم نــدار را
چون قلّه ای مقابلِ این قُلوه ســـنگ ها
هرگز نکرده پشــت به میدانِ جـــنگ ها
یعســـوبِ دین نبوده به دنبالِ نــنگ ها
شــیرِ خــدا نداشـته ترس از پـــلنگ ها
تحمیـــل کرده بر دلِ دشمـــن فـــرار را
فرقی نمی کند چه کسی رو به رویِ اوست
در راهِ دوست بسته علی چشم رویِ دوست
وقتی عِدالتش به عقیل آتش است و پوست
یعنـی کــه آبِـــروی خــدا فــکـــرِ آبِـــروســت
دیـــنِ خـــدا گــرفـــتـه از او اعــتبـــار را
هرکس به جنگِ تن به تن آمد خراب شد
پیـــشِ ابوتراب ، شکســـت و تُـراب شد
دنیـــا ســوأل بود فقــط او جــواب شد
از مشــرقِ نگـــاهِ علــی آفـــتـــاب شــد
دلبــستــه ایــم دلـــبــرِ دُلــدُل ســوار را
در " لیلة المَبیت " علی بود و هیچکس
روزِ غدیر روزِ " ولی " بود و هیچکس
پیمانه های لـــم یَــزلی بود و هیچکس
یعنی جوابِ شهر بلی بود و هیچکس -
مثــلِ علـی نداشتـــه ایـــن افتخـــار را
پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست
دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست
نهج البلاغه هیچ که قرآن فقط علیست
من کافرم چرا که مسلمان فقط علیست
آیــیــنــه اســت ذاتِ خــداوندگـــار را
باید به رازِ خـلقـتِ این مَرد فکـر کرد
بر آنچـه فتنــه با دلِ او کرد فکـر کرد
در انزوایِ خویش بر این درد فکـر کرد
اینکه علی که بود و چه آورد ؟ فکر کرد
امّا چگونه بشمرم این بی شمـــار را ... ؟
خادم اهلبیت کمالی
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋