#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها
# کربلایی حسین ستوده
من نه بازار میام نه عروسک میخوام
عمّه مهمون رسید
من همون روسری و میخوام که بابام خرید
بی صدا بگم...
صورتم شکسته خوب نمیتونم بابا بگم
از کجا بگم...
از شبی که نفسم نمیومد بالا بگم
اون همه نیزه دار که نرفتن کنار
تاره چشمای من
از کدوم کوچه سرت رو بردن ای وای من
راستی گم شدم...
دنبال سرت بودم بازیچه ی مردم شدم
بی هوا زدن...
من تو رو صدا زدم اونا زجر و صدا زدن
از کنارم نرو تا ببوسم تو رو تو بخند لااقل
کجای سرت برای بچه میشه بغل
زخم بالتو..
اومدیم تا مجلس نامحرما دنبال تو
مأیوس حرم..
مستقیم اشاره میکنن به ناموس حرم...
صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته
دل عمّه خیلی برام گرفته
میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی منو بازم
دست توی موهای تو میندازن
شونه بزن موی منو بازم
من دیگه رقیه ای
که واسه تو ناز بکنه نمیشم
زجر اگه دختر داشت با تو اینجوری رفتار نمیکرد
زجر اگه دختر داشت تو رو این همه گرفتار نمی کرد
زجر اگه دختر داشت تو رو با سیلی بیدار نمی کرد...
دختر داشت میفهمید
گل سر چیه، موی بلندتر چیه
بهونه چیه، آیینه و شونه چیه
النگو چیه، شونه نشه مو چیه
شونه نداریم
خرابه میخوابیم اگه خونه نداریم
موهات سفیده
دستای کوچیکه تو رو نیزه بریده
نفس نداری
دلِ خوش از حرمله و شبث نداری