#زمزمه
#امام_حسن#( علیه السلام )
#حاج_اکبر_عابدی
#سبک_میرن_آدما
جان رسولم ، با غم قرینم
در بینِ جمع و تنها ترینم
#ملودی_دوم
قوت و غذایم
خونابه ی دل
سوزد دلم از ، زَهر هلا هل
( ای وای از این غم ) تکرار
#بند_دوم
داغ گرانی ، دارم به سینه
خون شد دلم از،
اهل مدینه
#ملودی_دوم
از این جماعت
خوبی ندیدم
زخم زبان و طعنه شنیدم
( ای وای از این غم ) تکرار
#بند_سوم
بر جسم و جانم
صد شرَر افتاد
تا یاد کوچه
در نظر افتاد
#ملودی_دوم
آخر چه گویم
با ضرب سیلی
رخسار مادر ، گردیده نیلی
( ای وای از این غم ) تکرار
#بند_چهارم
ای خواهرِ من
زینب کجایی ؟
باز آ که آمد
وقت جدایی ...
#ملودی_دوم
خون بسته دیگر
راه گلویم
از درد غربت ، با تو بگویم
( ای وای از این غم ) تکرار
.