💔 دلتنگی روز جمعه
ای گمشده مردم عالم
به کجایی... !؟
ما ریزه خوریم و
تو ولی نعمت مایی
هر جمعه که آید
به امیدم که بیایی
ای گمشده مردم عالم به کجایی
ما ریزه خوریم و تو ولی نعمت مایی
هر جمعه که آید به امیدم که بیایی
آقا به کجایی، مولا به کجایی؟
تو همره خو قافله در قافله داری
در سلسله ذولف، دو سر سلسل داری
دانم که تو از منتظرانت گله داری
سوگند به اشکی که تو در نافله داری
گر چه پیمان را شکستم، بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام، آن عاشق دیوانه ام
گر به ظاهر دورم از درگاه تو ای نازنین
بازهم مشتاق روی دلکش جانانه ام
از درمیخانه ات ای شاهدخوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیباکه مشتاق تو ام
آن رخ زیبا ندیده، واله و دیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده درگاه تو
منتظر بردرگهت، زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیراز تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد، تحمل تابه کی؟
آفتابا بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و «شیدا » و مستم لیک، محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه