یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ای مزارت مدینۀ دل ما ای ضریحت چراغ محفل ما عطر رحمت ز تربتت خیزد کرم از دست های تو ریزد زینبی خصلتی و زهرا خو حرم تو حریم حرمت هو هرکه زوّار تربتت گردد بهره مند از کرامتت گردد مثل معصوم دافع النقمی از تبار سجیّـــۀ کَرَمی یُذهِب َ عَنکُم آمده ز خدات پدرت گفته جان من بفدات حـرم اهلبیت بـاشد قم با تو شـد قم، مدینۀ دوُّم تا که قم شد تو را اقامتگاه قدسیـان یافتند اینجا راه عرشیان از برای عرض سلام رو بــه درگاه تو کنند مدام عُمر کوتاه تو حکایت داشت از غم فاطمه روایت داشت چشم بر راه یاورت بودی یاد روی برادرت بودی تو خـزانی تـرینِ گُلهـایی تو جوانمرگ، مثل زهـرایی لب تو داشت گفتگو با مرگ جان تو داشت یک قدم تا مرگ تا تو را مرگ برد در آغوش مردم قم شدند نیلی پوش شهر پر شد زگریه و شیون تا که بر قامت تو گشت کفن وقت تشییع تو گُل آوردند روز، جسمت به خاک بسپردند غسل و تدفین تو شبانه نبود بر تنت جای تازیانه نبود جای سیلی نبود بر رویت مُتــورّم نبـود بازویت سینه ها یاد فاطمه می سوخت که علـی آتش دلش افروخت نیمـۀ شب غریب و تنها بود اشک او آب غسل زهرا بود گریه می کرد و غسل میدادش در گلــو مانده بود فریادش کودکان ایستاده و مولا غسل می داد پیکر زهرا بغض ها در گلو گِره خورده دور یـک مادری جوانمرده گُل خود در کفن گذاشت علی چه کند چاره ای نداشت علی دستهایـی که تاب شانه نداشت طاقت از ضرب تـازیانه نداشت ناگهان شد بـرون ز بند کفن حلقه بر گردن حسین و حسن دستها نیـروی دگر بگرفت دو گُل خویش را ببر بگرفت غنچه های لبش زهم بشکفت با یتیمان خود سخن می گفت ای یتیـمـــان من ،خدا حافظ ای حسین ، ای حسن ، خدا حافظ زینبم خوب خانه داری کن از غریب مدینـه یاری کن از نهاد ملائـک آه رسید ناگهان هاتفی ز راه رسید یا علی ای غـریب بی یاور کودکان را جدا کن از مادر چشم قدوسیان نظاره گر است قلب خیل مَلَک پر از شرر است ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدسه)