. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فی قعر السجون وقت هر اذون خیلی دلگیره ، گریم میگیره دستا وُ پاهام ، توی زنجیره فشار زنجیرای بی امون رو استخون سربارمه روزه میگیرمو دم اذون زخم زبون افطارمه خیلی وقته رنگ خونمو ندیدم وای من معصوممو ندیدم وای خیلی وقته درد بی کسی کشیدم وای من معصوممو ندیدم وای (ای وای،امون از غریبی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فی قعر السجون از گودال خون روضه می خونم ، خیلی محزونم خیلی دلگیر از ، اون ساربونم که کرگ صحرا واسه ی سرش دور و برش گریونه و چادرشو کشید رو پیکرش هی مادرش میخونه و یا بنی نبینمت بی پیرهن باشی مادر نمرده بی کفن باشی یا بنی چطور میخوای بین حصیر جا شی مادر نمرده بی کفن باشی (ای وای،امون از غریبی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فی قعر السجون واسه عمه جون گریونم هر بار ، که بین انظار عمه زینب رو ، می بردن بازار می بردنش با صورت کبود وقتی نبود چادر سرش وای من از محله ی یهود محرم نبود دور و برش من یه مَردم این دردا نداره روم تاثیر اما بود رقیه بی تقصیر من یه مردم له کرد استخونمو زنجیر اما بود رقیه بی تقصیر (ای وای،کجایی اباالفضل) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ 👇