. | شکر آن ربی که نعمت داد بر ما اینچنین دوشنبه۱۶بهمن۱۴۰۲ | ۲۴رجب۱۴۴۵ مداح : کربلایی _ شکر آن ربی که نعمت داد برما این‌چنین با دعای مادر و لطف امیرالمومنین شد دلخوشی مردم ایران زمین سفره موسی‌ابن جعفر،سفره ام‌البنین بارها دیدیم وقتی کار غم بالا گرفت دست ما را سفره باب‌الحوائج ها گرفت سهم ایران لطف موسای بن‌الزهرا شده مشهد و شیراز و قم سه کاظمین ما شده تشنگی یعنی چه وقتی که یار ما دریا شده هر در بسته به‌روی مردم ما وا‌ شده غیر آقا از کسی عزت نمی‌خواهیم ما جز ولیعهدش ولی‌نعمت نمی‌خواهیم ما چشم‌ بد از این همه آقاییت آقا به دور از فدک گو غاصبینش را بلرزان بین گور چهارده سال استقامت کردی ای شیر غیور آبرو‌ها بردی از اهل زر و تزویر و زور هرچه گردد عزتت آقا دو‌چندان می‌شود یوسف از دامان پاک خود به زندان می‌شود غرق دنیایم خودت غرق هوالهو کن‌مرا غیر عشقت فارغ از هر هیاهو کن‌مرا کن مرا آزاد از من،بنده او کن‌مرا مثل آن بدکاره،از این رو به آن رو کن مرا نوکرت از دست رفت،آقا کمک،آقا دخیل حضرت موسی مسیح کاظمینی‌ها دخیل آقا دخیل ، آقا دخیل ، آقا دخیل... _ حضرت موسای ما قعر سجون را طور کرد کوه صبرش چشم فرعون زمان را کور کرد او سیه چال بلا را نور فوق نور کرد خون دل ها خورد و از شیعه بلا را دور کرد او بدی ها دید اما با کسی بد تا نکرد مرگ خود را خواست اما لب به نفرین وا نکرد باز هم زنجیر با هارون تبانی میکند بی قرارت کینه ی سندی جانی میکند لال گردد باز دارد بد دهانی میکند یاس را سیلی دوباره ارغوانی میکند بی هوا زد بی هوا زد بی هوا زد بی هوا دم گرفتی زیر لب یا فاطمه یا مجتبی تو چه دیدی که رمق رفت از نگاهت آه آه بوی زهرا پر شده در قتلگاهت آه آه اشک خون ریزد لبت از آه آهت آه آه با عبا گیرد نگهبان اشتباهت آه آه خوب شد معصومه جانت نیمه جانی ات ندید غرق زخم و غرق خون و قد کمانی ات ندید بعد تو اینجا سرِ پیراهنت دعوا که نیست جسم تو بر جِسرِ بغداد است زیر پا که نیست ساق مرضوض تو کار نعل مرکبها که نیست حرفی از آوارگی طفل بی بابا که نیست بعد تو سیلی جواب دیده‌ گریان نبود گوش شیطان کر زنی بر ناقه عریان نبود ✍ .👇