راز و نیاز
مرحوم حاج عبداله رضایی (غمکش)
خدایا غرق در بحر گناهم
فقیر و مستمند و روسیاهم
تهی دستم کرم کن بارالها
ز لطف و رحمت تو چاره خواهم
پناه جملۀ مخلوق هستی
نباشد مهر تو گر، بی پناهم
تو آگاهی تو ستّارالعیوبی
مرا شرمنده کرده اشتباهم
تو راهم را به مقصد می رسانی
خدایا بنده ای گم کرده راهم
اگر تو رهنمای من نباشی
یقین افتاده اندر قعر چاهم
مرا از محنت عالم رها کن
پریشان از فغان و اشک و آهم
نگاهت چاره ساز عالمین است
کریمانه دوباره کن نگاهم
پشیمانم پشیمانم پشیمان
بود اشک روان یارب گواهم
ز جرمم در گذر جان حسینت
خدایا غرق در بحر گناهم