شاهکار مرحوم سید حجت معنوی اردبیلی در مدح امیرمومنان حضرت علی ع ساقیا پر کن زمی جام مرا در صف مستان بخوان نام مرا دمبدم این جام را سرشار کن با می عقل آفرین هوشیار کن تا رها از کید نفسانی شوم نور او را بینم و فانی شوم پوشم از برگ شقایق پیرهن تا شود دل رفرف معراج تن طی نمایم کوچه باغ نور را دست یازم ما ورای دور را عهد و پیمان بسته دل با دیده ام تا ببینم آنچه را نادیده ام بهر قوسی سینه را سینا کنم دیده را با نور حق بینا کنم در دل آتش خلیل اسا خموش کونی بردا سلام آید بگوش از شمیم عطر پاک مریمی دم بگیرم از دم عیسی دمی شاد و مسرور این دل شیدا کنم یوسف گم گشته را پیدا کنم صبر من صبر دل ایوب نیست یوسف من یوسف یعقوب نیست یوسف من اسوۀ زحمتکشان پینۀ دستش سخاوت را نشان یوسف من یوسف شان و وقار شهریاری با ردای وصله دار یوسف من تا لبی وا میکند با خدا مستانه نجوا میکند یوسف من بهر دل دل میدهد آبرو بر پیکر گل میدهد یوسف من ملک هستی را ولیست گرمی بازار یوسف از علیست در ولادت هم علی غوغا نمود از بزرگان گوی سبقت ها ربود قصۀ میلاد او بشنیدنیست رخنه دیوار کعبه دیدنیست کعبه آمال ما مولا علیست حال ما و قال ما مولا علیست دل که شد کانون کینه صاف نیست با علی بیگانگی انصاف نیست با علی تابد ز مشرق آفتاب بی علی ماهی نمی ماند به آب با علی صحرا شود سبزینه رخت بی علی ایستاده میمیرد درخت با علی هر بی دمی صاحب دم است دیده بر دل بی علی نا محرم است با علی انسان توانائی کند از دم مولا مسیحائی کند با علی عرفان صفا بخش دل است بی علی عقل جهان پا در گل است با علی شمعی شب آرائی کند طفل مکتب مکتب آرائی کند سائلی گر از علی جوید جواب بر ملا گردد حجاب اندر حجاب در غدیر خم بفرمان خدا بعد پیغمبر علی شد مقتدا دیده پوشیدن ز حق نا باوریست با علی بیگانه بودن کافریست ای مریدان همره یاران شویم آشنا با عترت و قرآن شویم قلب را آئینۀ الفت کنیم منصفانه با علی بیعت کنیم باب حق راچون گشودن سخت نیست با علی دمساز بودن سخت نیست دردمندی را اگر درمان شوی با علی هم عهد و هم پیمان شوی