امان ای دل ای دل ای دل حسین بسوز ای دل ای دل ای دل حسین ز خوناب جگر ساغر گرفتم گلاب خون ز چشم تر گرفتم سراغ لالۀ خونین خود را ز تیر و نیزه و خنجر گرفتم سلام از عمق جان گفتم به جانان جواب از پیکر بی سر گرفتم به هر زخم تنش کردم نظاره نشان از بوسۀ مادر گرفتم امان ای دل ای دل ای دل حسین بسوز ای دل ای دل ای دل حسین بیابان باغ و مقتل آشیانه حسینم واحسین آیم ترانه خودم دیدم بر اندام گلم ریخت ز چشم فاطمه اشک شبانه خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت بر آن موئی که زهرا کرده شانه خودم دیدم که در مقتل کشیدند به سیلی، ناز طفل نازدانه امان ای دل ای دل ای دل حسین بسوز ای دل ای دل ای دل حسین گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم می‌بویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان آب نایابت ندادند اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسم صد چاکت نکردند امان ای دل ای دل ای دل حسین بسوز ای دل ای دل ای دل 🔷🔷🔷🔷🔷