.   غمای دوتا عالَم ، توی دل من جا شد بدونِ علمدارم ، دیگه کمرم تا شد  چجوری پذیرای ، این غمِ فراوون شَم بازوتُ و نزن رو خاک ، ادب تُ و قربون شَم علمدار من ، ای من بفدای قد و بالات علمدار من ، کشته منو تیرِ توی چشمات یا ابوفاضل علمدار کربلا  بدن تو رو اینجا ، زخمی کرده بیش از حد این چهار هزار تیری ، که بسوی تو اومد  اینجوری به خاک و خون ، نمی دیدمت ای کاش  چجوری دلت اومد ، تنهام بذاری داداش علمدار من ، بعد از تو توی خیمه چه غوغاست علمدار من ، پاشو که برادر تو تنهاست یا ابوفاضل علمدار کربلا  از عطشِ بی آبی ، شده پره غم خیمه آخه بگو که بی تو ، چجوری برم خیمه دیگه برای این قوم ، تنها هدفِ خیمه پاشو که دارن میرن ، همه طرفِ خیمه علمدار من ، بعد از تو سیاهه روزگارم علمدار من ، بی تو بخدا امید ندارم  یا ابوفاضل علمدار کربلا ✍بهمن عظیمی مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇