#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه