ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم حسين حسين پدرم بيا بيا به برم منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو حسين حسين پدرم بيا بيا به برم ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم بيا و همره خود مرا ببر پدرم حسين حسين پدرم .... ببين که دشمن تو شکسته حرمت من نشسته سيلي شمر به روي صورت من منم رقيه ي تو که خون شده جگرم به زير بار غمت خميده شد کمرم تمام پيکر من پر از نشانه شده تنم سياه و کبود ز تازيانه شده منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو چه دست نامردي بريده حنجر تو چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا به روي خاک زمين عدو کشانده مرا حسين حسين پدرم .... منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا به روي خاک زمين عدو کشانده مرا نگاه تو به رخم سرت به زانوي من گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من منم رقيه ي تو تويي اميد دلم مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند منم رقيه ي تو که مردم از غم تو شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو حسين حسين پدرم ... حضرت رقیه (س) نوحه