🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اربعین روز اربعین بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم "السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🔶آمده بردرگدایت یا حسین 🔶می کنند ازدل صدایت یا حسین 🔶دل حریم عشق تو باید شدن 🔶کن دلم را کربلایت یا حسین 🔶نی فقط نام تورا من خونده ام 🔶ازازل خونده خدایت یا حسین 🔶قطره ای ازاشک زینب هدیه کن 🔶تاشود جانم فدایت یا حسین حسین جان حسین جان 🔸کاروان خسته از شام ویران می رسد 🔸بادلی پرخون سر قبرشهیدان می رسد دلهاراببرید کربلا برای کاروانی که آهسته داره میاد 🔸کربلای دوست دارد حال و هوای دیگری 🔸چون برایش مهمان دل افغان می رسد 🔸اولین زائر برای شام مظلومان حسین 🔸باعطیه جابرازاصحاب ایمان می رسد 🔸کاروانی دیگری گوید آمد کربلا 🔸بانک آه وناله اش تا ارش رحمان می رسد 🔸زینب غمدیده می آید به دشت کربلا 🔸چون گل پژمرده از رنج وهجران می رسد ⬅️کاروان رسید مابین دوراهی بشیر آمد صدا زد اقاجان یازین العابدین یک راهی می رود کربلا یک راه می رود مدینه اقاجان کجا برم فرمود قافله سالار این کاروان عمه ام زینبه ...آومد صدا زد بی بی یک راه میره کربلا تانام کربلا را ام مصائب شنید فرمود بشیر مارا کربلا ببرید چون چهل روز برای عزیزمان عزاداری نکردیم عزیزان کاروان تا رسید نزدیک کربلا سکینه خاتون فرمود عمه جان زینب بوی بابام به مشامم می رسد عمه جان زینب مثل اینکه کربلا نزدیکه 🔸شمیم جان فضای کوی بابم 🔸مرا اندر مشام جان برآید 🔸گمانم کربلا شد نزدیک عمه 🔸که بوی مشک ناب عنبر آید ⏪انشاالله هیچ دختری رو داغ بابا نشان نده هیچ دختری رویتیم نکنه عزاداران روز اربعین حسینی است تنها کسی که روز اربعین وارد کربلا قبل از ورود کاروان حسینی شد جابر ابن انصاری بود جابرابن انصاری به اتفاق عطیه آمد کربلا صدا زد عطیه دست من رو بگیر ید مراببرکنارقبراقام امام حسین عطیه میگه دست جابررو گرفتم امد در کنار قبرسید الشهدا نشست کنار قبرابی عبدالله سه مرتبه صدازد یا حبیبی یاحسین صدازد اقاجان یااباعبدالله من جابرم اقاجان چرا جواب پیر غلام تو نمی دهی اقاشنیدم صدای زنگ قافله داره میاد آمدم ببینم قافله سالار کاروان عمه سعاداته امام سجاده عطیه به جابر گفت 🔸زجا برخیز ای جابر زره جانانه می آید 🔸قدم از خانه بیرون نه که صاحب خانه می آید 🔸زجا برخیز جابر کن نظاره شدبه پا محشر 🔸که ازره بلبل و شمع و گل و پروانه می آید 🔸زجا برخیز ای جابر به استقبال زینب رو 🔸که این عرش مکان ازگوشه ویرانه می‌آید 🔸زچه بارمصیب پشت او خم گشته است اینک 🔸که در نزد اخا باقامت مردانه می آید ⏪عزیزان تا چشم امام سجاد افتاد به جابر جابررو در آغوش گرفت فرمود جابر همین جا بود که سر بابام رو ازقفا بریدند همین جا بود فرق برادرم علی اکبر راشکافتند آمدندآل الله مثل برگ خزان خودشان را روی زمین انداختند عقیله بنی هاشم امدکنارقبربرادرفرمود حسین جان بلند شو ببین زینب ازاسارت برگشته است حسین جان ، برادر یادتِ آن روزی که آمدم گودی قتلگاه ، خیره خیره ، به بدنت نگاه می کردم نمی شناختم از روی تعجب گفتم آیا تو حسین منی ؟ حسین جان امروز تو زینب را نمی شناسی ، برادر اگر این جا نا محرم نبود اثر تازیانه را روی بدنم نشانت می دادم . برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از خواهر نگیر ، که در خرابه شام جان داد . حسین آرام جانم..حسین روح روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴