یاحسن بن علی(ع)❤️
همین که در ازل افتاد بر ما برق چشمانش
بلی گویان ز خود رفتیم و افتادیم حیرانش
به توحیدی سرم را داده ام کاموزگار آن
کبوتر با اناالحق میپرد از کنج ایوانش
مقامی دارد از بدو تولد که پیمبر خود
به سعیش میدوید و در صفا میرفت قربانش
به قلب بادیه انداخت مهرش را که در هر حج
ز بوسه آبله انداخت پایش را بیابانش
همین که نام او می آید استکبار می لرزد
که صف های جمل را میشکافد بانگ عنوانش
چنان از رزم خود مبهوت کرده دشمانش را
که می دیدند حیرت میچکید از نوک پیکانش
حسن میخواستم گویم حسین آمد به لب هایم
تفاوت نیست در معنی بخوانی این و یا آنش
شود از هرکجای عالم ایشان را صدایش کرد
که شرق و غرب عالم را گرفته طاق ایوانش
نفیری داشت تشیعش که مرد و زن بر آن نالید
جدا میکرد جسمش را برادر از نیستانش
✍کربلایی محمدحسین امیری