. علیه السلام کنار قبر مخفی عموجانش علیه السلام گریز به داغ حضرت علی اصغر علیه السلام عموجانم محسن رسیدم از صحرا ببین که همدردی ندارم جز غمها هزار و صد ساله واست روضه دارم ببین که یک عمره برات خون می بارم رو قبر مخفی تو سر میزارم شب و روز هستم من منتظر ِ خون خواهی ِتو هنوز من وارث غصه و مظلومی حیدرم از آتیش داغ تو همیشه خون جگرم به حقّ خون محسن              عجّل فرج یا الله..... 🌸 عموجانم محسن شهید شیش ماهه با روضه های تو دلم غرق آهه تو بودی و مادر میون اون اشرار تو رو یک جانی کشت با ضربه ی مسمار در بین دیوار و در افتادی روی زمین زیر دست و پاهای چل تا نامرد بی دین مونده توی گوش من آه و ناله ی مادر تو رو به خاک سپردت پدر باحال مضطر به حقّ خون محسن              عجّل فرج یا الله..... 🌸 تو رو کشتند اما نخورده حلقت تیر نشدی ای مظلوم با خون حنجر سیر تو رو کشتند اما جدا نشد سرت نرفتی رو نیزه جلوی مادرت سر علی اصغر رو روی نیزه می بستند لالایی میخوند رباب قلبش رو هی میشکستند چندبار جلوی رباب سر از رو نیزه افتاد حرمله اشکشو دید کمونش رو نشون داد به حقّ علی اصغر عجّل فرج یا الله..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇