. غزلمثنوی پیامبر مهربانی ای تماماً مهربانی ای تماماً نور نور هر بدی از ساحت پاک جلالت دور دور شعر و آب و آینه یعنی زلال نام تو واژه ها سر مست حا و میم و دال نام تو این زیارات بعید و این همه نور جلی یا ابانا یا محمد ، یا ابانا یاعلی در دل طوفان دنیا اکفیانی گفته ام شعر را تنها برای هم زبانی گفته ام تو کِه هستی ؟ که علی آن مالک ملک مدد گفته من عبدم به درگاه محمد تا ابد از تو کم گفتیم اگر ، شرمنده از نام توایم کفتران چاهی وامانده از بام توایم با مقامت طعنه بر کل عوالم میزنی تو به اخلاق بشر ، مُهر مکارم می زنی گفته لاتحصوا خدا از بهر نعمات قلیل * شد قلم از گفتن خُلق عظیم تو علیل ای نرفته مکتب استاد فنون دلبری بعد خالق از تمام ما سوا تو برتری مصطفایی ، دلربایی ، بی نظیری مه جبین تو امانت دار قلب عاشقانی ، یا امین تو که هستی ؟ کوثر جاری حق تا محشری دخترت زهرا بود به به چه والا گوهری می شود یک قطره از مدح شما طوفان نوح واژه ها را می برد از هوش این فرّ و شکوه از تو کم گفتیم اگر مخمور دنیا بوده ایم راه را گم کرده و بیراهه را پیموده ایم من ندیده عاشق نام و مرامت بوده ام من غلام بن غلام بن غلامت بوده ام چون یتیم سوره ی انسان مرا نانی بده بر دل افسرده ی پژمرده ام جانی بده هیچ کس اندازه ی تو اینهمه اذیت نشد غصه دارِ غصه های مردم رعیت نشد ای طبیب زخم های طایفه ، سنگت زدند ؟ طعنه ها بر مهربانی دل تنگت زدند ؟ تو ولی نفرین نکردی ، ای اجابت بنده ات شد غروب غصه ها با هر طلوع خنده ات مثنوی باید غزل می شد برای خواندنت حق برایت گفته ( أقرا ) ، ای صفای خواندنت تو که هستی ؟ با خودت عطر بهار آورده ایی چشم من باران شده در ابتدای خواندنت مشرک پنبه به گوشم ، آمدم قرآن بخوان ... غرق توحیدم نمایی پا به پای خواندنت لحنِ داوودی تو احیاگر عیسا ب‍ُوَد می کُشی ، جان می دهی ، با آیه آیه خواندنت تو کلامت ضامن دنیا و عقبای من است عاقلانه این بُوَد باشم گدای خواندنت تا سحر بیدارم و هستم دخیل دست تو ای اجابت خفته در هر ربنای خواندنت می شود هر نغمه و سازی برای او عذاب هر کسی یک دفعه گشته آشنای خواندنت جهل را زنده به گورش کرده ای ، ای مهربان دختران را زنده کردی با نوای خواندنت هرچه حق گفته علی ، هر چه که می گویی علی می رسد بوی علی از لا به لای خواندنت این نَفَس تنگ آمده آقا به فریادم برس من نفس میگیرم امشب در هوای خواندنت یارسول الله ؛ که خواندت دخترت... گفتی به او تو مرا بابا بخوانم ای فدای خواندنت کاش عمارت شوم یا که بلال محضرت میخرم بر جان و دل آقا ، بلای خواندنت هستی اش را داده در راه شما و در عوض سنگها خورده خدیجه در ازای خواندنت حمزه و جعفر ، ابوطالب فدای تو شدن کُشته مرده دارد آخر ماجرای خواندنت کُلِّ اولاد تورا کُشتند ... اما این وسط کُشته ما را قتلگاه کربلای خواندنت اول و آخر تویی حیدر تویی مهدی تویی می شود زیبا جهان در انتهای خواندنت ۱۴۰۳/۰۶/۲۸ ✍ * مردی از اميرالمؤمنين امام علی(علیه السلام) درخواست كرد که اخلاق حضرت رسول اكرم(ص) را برايش وصف کند و بشمارد! حضرت(ع) فرمود : تو نعمتهاي دنيا را بشمار تا من نيز اخلاق آن حضرت(ص) را برايت بشمارم! آن مرد عرض كرد: چگونه ممكن است نعمتهای دنيا را احصاء كرد و به شمارش آورد، در حالی که خداوند در قرآن کریم مي فرمايد: «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تَحْصُوهَا» اگر نعمت های خداوند را بشماريد، نمی توانيد آن را به پايان برسانيد.(نحل ۱۸) اميرالمؤمنين(ص) فرمود : خداوند تمام نعمت های دنيا را قليل و كم می داند، در اين آيه كه مي فرمايد : «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» بگو متاع دنيا اندك است!(نساء ۷۷) در حالی که خداوند متعال اخلاق رسول اكرم(ص) را در اين آيه عظيم شمرده و چنانچه مي فرمايد: «اَنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٌ» تو را خوئی بسيار بزرگ است.(قلم ۴) اينك تو چيزی كه قليل است نمی تواني بشماري، من چگونه چيزي كه عظيم و بزرگ است شمارش كنم! ولی همين قدر بدان، تمام پيامبران مظهر يكي از اخلاق پسنديده بودند، چون نوبت به آن حضرت(ص) رسيد تمام اخلاق پسنديده را جمع كرد و از اين رو فرمود: «اِنِّي بُعِثْتُ لِأُتَمّمَ مَكارِمَ الْاَخلَاقِ» من برانگيخته شدم تا اخلاق نيكو را تمام كنم و به کمال برسانم.السُنن الکبری بیهقی، ج۱۰، ص۳۲۳ قَالَ: مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ. آن حضرت فرمود كه: هيچ نبى آن مقدار ايذا نيافت كه من يافتم... 📚کشف الغمة .