اي ساربان اي ساربان
آهسته ران آهسته ران
تا از قفاي كاروان
گويد حسين من اذان
بي قافله سالارم
شمر است جلودارم
...
يك ارزو دارد دلم
اكبر ببندد محملم
قاسم به كف گيرد عنان
آهسته ران آهسته ران
بي قافله سالارم
شمر است جلو دارم
...
يك زينب و يك كاروان
شد همسفر با ساربان
بي قافله سالارم
شمر است جلودارم
...
به سوي شام و كوفه ام
چه ظالمانه مي برند
نمي روم ولي مرا
به تازيانه مي برند
بي قافله سالارم
شمر است جلودارم
...
سر تورا به نيزه ها
نشانده دشمن علي
نمي روم ولي مرا
به اين بهانه مي برند
بي قافله سالارم
شمر است جلودارم