.
#واحد_سنگین #فاطمیه
#شب_شهادت #حضرت_زهرا
_________
بی تو زهرا نفسگیره این دنیا
میسوزه سینم از غصه این روزا
آتیشم زده این داغ/ که ازم رو میگیری
میمیرم زنده میشم/دست به پهلو میگیری
آسمون خونم تاریک و تاره
ابر چشمام داره باتو میباره
این تویی که هنوزم/تو شبام میدرخشی
میشه فاطمه جانم/حیدرت رو ببخشی
میبینمت /شبا چقدر /تو بسترت درد میکشی
تو هرچی درد /داری از اون/قنفذ نامرد میکشی
میخواست که با/ضرب غلاف/خون به دل حیدرکنه
یه کاری کرد/ که غسلتو/ برای من سختتر کنه
((زهرا.... علی رو حلال کن))
______________
خاطرات خوبمون تموم شد حیف
دیدی چه زودخوشیمون تموم شدحیف
بشکنه دست اونکه//زندگیم و پاشوند
زندگیم پشت در بود//زندگیم و سوزوند
این خونه حقش آتیش نبود اصلن
عمّامَم رو دوره گردنم بستن
آبرومون و بردن //تو شهر مدینه
همسرم و سوزوندن//با آتیش کینه
کیو بگم/که این روزا/باعلی دشمن نباشه
کی فکر میکرد/تو مدینه/جایی برا من نباشه
بگذریم از /حال علی/تو از خودت بگو برام
میشه یه بار/بعد سه ماه/ نگات بیافته به نگام
((زهرا.... علی رو حلال کن))
______________
گریم میگیره با لرزش دستات
بااین سختی چراپامیشی ازجات
بسته این خونه داری/ای گل خشک و زردم
میگذره این روزا وو/باز دورت میگردم
بعدسه ماه بوی نون گرفت خونه
موهای حسینت رو زدی شونه
دیدمت گریه کردی/نیمه شب رو سرمن
زینبت گریه میکرد/دیشب با یه پیرهن
پیراهنی/که من دیدم/بوی جدایی رو میده
تو میری و /من میمونم/یه زینب رنج کشیده
سختره از/ غصهء تو/ براش غمِ کرببلاست
اون لحظه ای /که میبینه/سرحسین رو نیزه هاست
((زهرا.... علی رو حلال کن))
______________
شعر ونغمه:
#مجتبی_نامور✍
.👇