. من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران . هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران . من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران . قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران . شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران . اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران . فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی کاش تو تنها نبودی در میان کافران . وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران . لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران . کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی می‌رود حالا رباب از حال بین مادران . تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران . اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام این اصول عشق باشد بین این همسنگران . «میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن . خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران . آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران . ثلث سادات جهان را پشت در انداختند گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران . هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران . این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن . من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت وای از دستان خولی ها و وای از زیوران . خیال -۲۵ مهر ۱۴۰۳ علیه_السلام سلام_الله .